در پایان این بحث طولانی و گسترده درباره طبیعت انقلابهای امروزی، وضعیت کارگران جهان و فقر ذاتی، امکان بقای فرهنگ تجربی و احتمال فردایی امیدوارکنندهتر، چامسکی نتیجه گرفت حتی فکرکردن درباره موضوعی به ظاهر ساده مانند تغییرات آب و هوایی وی را وامیدارد بپذیرد که بشریت چشم بسته رو به سوی نابودی خود در حرکت است.
آغاز برنامه تلویزیونی جولیان آسانژ
اما وی درمورد بشر کاملا ناامید نبود. وی در ادامه سخنانش گفت: طی سالهای گذشته تغییرات زیادی ایجاد شده و این تغییرات معمولا به سمت بهتر شدن بودهاند. این تغییرات از آن رو رخ دادهاند که بسیاری از انسانهای پایبند، خود را متعهد به ایجاد این تغییرات کردهاند و آن دوران هنوز به پایان نرسیده است. تغییرات در پیش رو هستند و ما میتوانیم درقبال آنها کاری انجام دهیم. در حقیقت مشکلات بسیار بزرگی وجود دارند. در واقع اگر نسل بشر به مسیر امروزی خود ادامه دهد ما احتمالا در اثر پدیدههایی از قبیل استفاده از سوختهای فسیلی با نابودی احتمال بقا مواجه خواهیم شد. این موضوعی بسیار جدی است، چیزی شبیه بالا رفتن کورکورانه موشهای صحرایی از صخره ( این اصطلاح کنایه از حرکت چشم بسته یا بدون تفکر به سوی مقصدی ناشناخته و احتمالا خطرناک است که میتواند منجر به نابودی شود).
مصاحبه جولیان آسانژ با دبیرکل حزبالله لبنان در راشاتودی
"طارق علی" نیز در پاسخ به آسانژ به موضوعات مشابهی اشاره کرد. وی گفت: من از نصیحت کردن نسلهای جوانتر خودداری میکنم زیرا نسلها با یکدیگر بسیار متفاوتند. با توجه به تغییرات زیادی که در جهان ایجاد شده تنها توصیه جهانی که میتوان ارائه کرد این است که تسلیم نشوید! شما در دوران بسیار بدی زندگی میکنید و احساس میکنید همه چیز را از دست دادهاید. بسیاری از انسانها منفعل میشوند. اما انفعال معمولا منجر به یاس میشود. فکر میکنم فعال بودن برای جوانان امروزی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. فعالیت پدیدهای است که منجر به ایجاد امید خواهد شد. تا زمانی که آنها خود فعال نباشند کسی به آنها کمکی نخواهد کرد. تسلیم نشوید. امیدوار باشید. دیرباور باقی بمانید و منتقد سیستمی باشید که بر همه سلطه دارد و دیر یا زود، اگر در این نسل نشود، در نسلهای آینده همهچیز تغییر خواهد کرد.
نکته دیگری که چامسکی و علی هردو بر سر آن توافق داشتند این موضوع بود که انقلابهای خاورمیانه و تظاهرات در سراسر جهان ریشه در نابرابری عمیق اقتصادی و احساس مورد ظلم قرار گرفتن دارد.
علی در این مصاحبه گفت: ما شاهد آن هستیم که دموکراسی بیشتر و بیشتر از محتوی خالی میشود. درست مانند یک صدف توخالی و این آن چیزی است که مردم را خشمگین میسازد، افرادی که احساس میکنند هرکاری که انجام دهیم، چیزی تغییر نخواهد کرد، بنابراین تمامی این اتفاقها در جهان شکل میگیرد.
این دو اندیشمند در مورد تحولات خاورمیانه اعلام کردند دولتهای غربی که درحال حاضر بر جهان سلطه دارند، تلاش دارند تا میزان آسیبهای وارد شده به متحدان "دیکتاتوری صادرات نفتی" خود را محدود سازند. چامسکی دراین باره توضیح داد: عربستان سعودی، کویت و امارات هرگز خارج از کنترل نمیشوند. ارعاب نیروهای امنیتی با پشتیبانی غرب، به اندازهای شدید بود که مردم واقعا نتوانستند به خیابانهای ریاض بریزند.
به اعتقاد آنها بهار عربی که بسیاری را شگفتزده کرد و منجر به سقوط چندین مهره کلیدی غرب در منطقه شد با وجود تاثیرات منفی در غرب اما هنوز نتوانسته به منافع غرب در منطقه آسیب دائمی وارد سازد.
چامسکی گفت: غرب، به ویژه فرانسه در تونس و آمریکا و بریتانیا در مصر الگوی بسیار سنتی را دنبال میکنند و وقتی یک دیکتاتور توانایی سلطه خود را از دست میدهد، برنامه بازی متناسب با شرایط را در اختیارشان میگذارند. پشتیبانی از دیکتاتور تا آخرین لحظه و زمانی که دیگر امکان پشتیبانی وجود نداشت و مثلا ارتش علیه حکومت دیکتاتور قیام کرد، تلاش میکنند تا سیستم حکومتی پیشین را تا جایی که امکان دارد احیا کرده و بازگردانند.
علی و چامسکی بر این باورند رخدادهای خاورمیانه درسهای بسیار مهمی نه تنها برای مردم جهان عرب بلکه برای مردم آزادیخواه جهان دارد که باید فراگرفته شود.
طارق علی در ادامه گفت: گاه مردم میگویند: "اما چیز زیادی تغییر نکردهاست!" این درست است. اما چیزی که تغییر کرده این است که مردم، تودهها، دریافتهاند که برای ایجاد یک تغییر باید حرکت کرده و فعال شوند. و این همان درس بزرگ است.
به گفته این دو متفکر، در مقیاس جهانیتر، افزایش اعتراضات نشان میدهد که سیستم کنونی دولتهای حاکم بر جهان نامتعادل است و دیر یا زود باید جایگزینی برای آن پیدا شود. شاید کلید این مشکل آمریکای لاتین باشد، جایی که مدلهایی متفاوتی از نظام سرمایهداری غربی که درحال نابودی است خویشتن را میآزماید.
چامسکی در اینباره گفت: این کشورها مدلهای درحال توسعه هستند، بولیوی را درنظر بگیرید. قابل توجهترین نکتهای که در این کشور رخ داد این بود که سرکوبشدهترین جمعیت انسانها در نیمکره زمین، جمعیتی بومی، وارد عرصه سیاسی شدند. این پدیده در اکوادور و تا حدی در پرو نیز درحال وقوع است. این کشورهای درحال توسعه مدلهای جدید و تاثیرگذاری هستند و بعضی از جنبههای این مدلها است که بهتر است غرب هرچه سریعتر آنرا به کار بگیرد و یا سقوط کند و به پایان برسد.